کد مطلب:314447 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:270
با توسل به قمر بنی هاشم پس از پنجاه و یک سال تجرد ازدواج کردم
این جانب محمد حسین هدایت اهل اهواز، بعد از 51 سال تجرد قصد ازدواج نموده و هر جا كه می رفتم موفق نمی شدم. تا این كه در ایام پربركت و فرخنده میلاد حضرت امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب علیه السلام به زیارت كریمه ی اهل بیت حضرت فاطمه ی معصومه علیهاالسلام مشرف شدم.
مراد دل خویش را با آن حضرت در میان گذاشتم اواخر ماه رجب كه به اهواز بازگشتم به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل شدم و نذر كردم كه اگر در ماه شعبان همسری خوب و شایسته نصیبم شد برای خدا سفره ای به نام آقا اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام می گسترانم و دوستان و نزدیكان را به نام آن حضرت اطعام می كنم روز میلاد آن بزرگوار كه در چهارم ماه شعبان واقع است، یكی از دوستانم به نام آقای حاج غلام علی سخاوت به منزل من آمد و گفت: بیا با هم به دزفول برویم گفتم: برای چه؟ گفت: موردی جهت ازدواج پیدا كرده ام كه ان شاءالله امیدوارم به بركت امروز كه میلاد آقا اباالفضل العباس علیه السلام است، درست شود. من هم موافقت كرده و به همراه ایشان به دزفول رفتیم. در آن جا یكی از دوستانم به نام حجة الاسلام سید اسماعیل علوی از ائمه ی جماعات شهرستان دزفول رفتیم و ایشان گفت: دختری متدین از خانواده ای اصیل و مذهبی برای شما در نظر گرفته ام، اگر موافقی به منزل آنها برویم تا شما را به آنها معرفی كنیم با هم به منزل دختر رفتیم و آنها پس از احوال پرسی گفتند كه دختر ازدواج با شما موافقت كرده است.
به این ترتیب، در روز جمعه آخر شعبان سال 1421 هجری قمری مطابق با چهارم آذرماه 1379 شمسی مراسم عقد انجام شد و اتفاقا همان روزی كه به دنبال مقدمات عقد بودم به در منزل عروس خانم رفتم تا برگ آزمایش را به ایشان بدهم. گفت امروز سفره ی اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام داریم، تشریف بیاورید، و در این مراسم پرفیض شركت كنید، این جانب وارد منزل آنها شدم و از سفره ی اباالفضل العباس علیه السلام استفاده كردم، و این ماجرا را جزو كرامت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دانستم و این پیوند فرخنده را مدیون آن بزرگوار می دانم.
[ صفحه 393]
مراد دل خویش را با آن حضرت در میان گذاشتم اواخر ماه رجب كه به اهواز بازگشتم به باب الحوائج حضرت ابوالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام متوسل شدم و نذر كردم كه اگر در ماه شعبان همسری خوب و شایسته نصیبم شد برای خدا سفره ای به نام آقا اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام می گسترانم و دوستان و نزدیكان را به نام آن حضرت اطعام می كنم روز میلاد آن بزرگوار كه در چهارم ماه شعبان واقع است، یكی از دوستانم به نام آقای حاج غلام علی سخاوت به منزل من آمد و گفت: بیا با هم به دزفول برویم گفتم: برای چه؟ گفت: موردی جهت ازدواج پیدا كرده ام كه ان شاءالله امیدوارم به بركت امروز كه میلاد آقا اباالفضل العباس علیه السلام است، درست شود. من هم موافقت كرده و به همراه ایشان به دزفول رفتیم. در آن جا یكی از دوستانم به نام حجة الاسلام سید اسماعیل علوی از ائمه ی جماعات شهرستان دزفول رفتیم و ایشان گفت: دختری متدین از خانواده ای اصیل و مذهبی برای شما در نظر گرفته ام، اگر موافقی به منزل آنها برویم تا شما را به آنها معرفی كنیم با هم به منزل دختر رفتیم و آنها پس از احوال پرسی گفتند كه دختر ازدواج با شما موافقت كرده است.
به این ترتیب، در روز جمعه آخر شعبان سال 1421 هجری قمری مطابق با چهارم آذرماه 1379 شمسی مراسم عقد انجام شد و اتفاقا همان روزی كه به دنبال مقدمات عقد بودم به در منزل عروس خانم رفتم تا برگ آزمایش را به ایشان بدهم. گفت امروز سفره ی اباالفضل العباس قمر بنی هاشم علیه السلام داریم، تشریف بیاورید، و در این مراسم پرفیض شركت كنید، این جانب وارد منزل آنها شدم و از سفره ی اباالفضل العباس علیه السلام استفاده كردم، و این ماجرا را جزو كرامت حضرت ابوالفضل العباس علیه السلام دانستم و این پیوند فرخنده را مدیون آن بزرگوار می دانم.
[ صفحه 393]